هنگامی که سخن از تربیت اسلامی در آموزش و پرورش به میان میآید، غالبا ذهنها متوجه نمودها و نمادهایی در رفتار دانش آموزان میشود که تنها میتواند علاقه و توجه آنان را به مراسم و مناسک دینی و آداب و رفتار اخلاقی-به معنی خاص آن-نشان دهد.از این رو، شاخصهای تربیت دینی، به اموری از قبیل:میزان پایبندی به حضور در نماز جماعت مدرسه، میزان توجه به حفظ حجاب، میزان التزام به رعایت ظواهر شرعی و...منحصر میشود و حداکثر این است که شاخصهای اخلاقی از قبیل راستگویی، احترام به والدین، امانتداری و...هم به امور فوق افزوده میشود و توفیق یا عدم توفیق تربیت دینی، با این شاخصها سنجیده و ارزیابی گردد.
چنین نگاهی به تربیت دینی، از سویی برخاسته از مبانی معرفت شناختی لیبرالیسم و نگرش غرب جدید به نهاد دین در مصداق مسیحیت ممسوخ و منسوخ است که همراه با امواج فرهنگ و دانش غرب به کشور ما وارد شده و احیانا به عنوان اصول مسلم علمی مقبولیت یافته است و از سوی دیگر بر معارف و فرهنگ دینی معیوب ناقص، تحریف شده و متحیرانه از اسلام متکی است که در طول قرنهای گذشته، در ذهنیت عمومی جامعه ما رسوخ کرده و هنوز رسوبهای آن باقی مانده است.البته این نگاه به تربیت دینی، میوه تلخ نگرشی است که دین را مقولهای شخصی و فرعی در زندگی بشر میداند و نقش زیر بنایی و جامع آن را در عرصههای گوناگون حیات انسانی و تکاملی نوع بشر انکار میکند. لذا بین دین و علم، دین و سیاست، دین و دنیا، دین و عقل و...تعارض میبیند و هر کدام از این مقولهها را بیگانه و یا حتی متعارض با دین میشمارد.نتیجه این نگرش، فروکاهی نقش دین در نظام آموزشی است، تا حدی که تربیت دینی را در ردیف و هم عرض تربیت بدنی، تربیت اجتماعی و تربیت علمی تلقی
تصحیح و اصلاح نگرش دستاندر کاران اولین گام ضروری برای راه بردن به سوی تربیت دینی مطلوب است
میکند و خود به خود، عرصههای اصلاح و تقویت تربیت دینی را در حد کتابهای درسی تعلیمات دینی، برنامههای اوقات فراغت، مراسم و مناسک عبادی و از این قبیل، محدود میسازد و انتظار دارد که در بستر نظام آموزشی جدای از دین و در ساختار طراحی شده بر اساس نگرش فلسفی غیر دینی، تربیت دینی دانش آموزان سیر صعودی داشته باشد!
به نظر میرسد در آسیبشناسی تربیت دینی، مهمتر از هر چیز، آسیب شناسی مبانی نظری تربیت دینی در نظام آموزشی کشور، باید مورد بررسی قرار گیرد.به هر حال، سیاستگذاریها و برنامهریزیها، بر مبانی نظری پذیرفته شده در بین سیاستگذاران و برنامهریزان مبتنی هستند و تا هنگامی که نگرش آنان درباره تربیت اسلامی دچار کاستی و نارسایی باشد، نمیتوان انتظار داشت که سیاستها و برنامهها، متقن و نتیجه بخش شوند.
به خصوص در عرصه آموزش و پرورش که در سلسله طولی عوامل مؤثر، نقش عوامل مباشر، کمتر از سیاستگذاران، برنامه ریزان و مدیران ارشد نیست، وجود آسیب و کاستی در مبانی نظری و بینش مدیران میانی و خرد، دبیران، معلمان، مربیان، کارشناسان و به ویژه اولیای دانش آموزان نیز تأثیری اساسی و تعیین کننده در انحراف و تحریف تربیت دینی دانش آموزان خواهد داشت.
برخی از مهمترین آسیبها و کاستیهایی که از بدفهمی، کج فهمی یا عدم درک صحیح و جامع شاخصهای تربیت دینی ناشی میشود و متأسفانه در برخوردها، شیوهها و ساز و کارهای تربیتی حاکم بر آموزش و پرورش ملاحظه میگردد، به قرار زیر است:
هم در معنی و مفهوم تربیت و هم در شاخصها و ملاکهای تربیت و نیز در روشها و راهکارهای اصلاح و ارتقای تربیتی دانش آموزان.
توجه بیش از حد به ظواهر امور و غفلت از حقایق و واقعیاتی که در شکل گیری تربیت دینی و اخلاقی دانش آموزان جریان دارد و نیز تقدس مآبیهای جاهلانه و مضر و گاه ریاکارانه.
افراط و تفریط در توازن و تعادل بین ابعاد معنوی و درونی تربیت دنی و جنبههای رفتاری و عملی آن، و خروج از حد اعتدال در اهمیت دادن به هر کدام از این دو جنبه و عدم رعایت شاخصهای دقیق دینی در این عرصه.
بی توجهی و ذو ابعاد بودن تربیت دینی و اهتمام به یک جنبه خاص بر اساس سلیقههای شخصی، شرایط زودگذر اجتماعی و گاه به طور ناخوداگاه به انگیزه گریز از دشواریها و تحمل هزینههای معنوی جامع نگری در تربیت دینی که غالبا از کاستیهای معرفتی ناشی میشود.
فقدان معرفتی اندام واره نسبت به شاخصهای تربیت دینی و ارتباط متقابل این شاخصها و پیوند«اکمال متقابل» بین این معیارها و نیز عدم توجه به رابطه ارگانیک در شیوهها و راه کارهای تحقق و تسرّی تربیت دینی در دانش آموزان.
برآوردن انتظارات عوامانه در اولیای دانش آموزان و یا زمینههای اعمال نگرشها و سلیقههای عامیانه برخی متصدیان، معلمان، مربیان و مدیران مدرسهها و القائات تربیتی ناصحیح به نام تربیت دینی.
خلط معرفتی بین آداب و رسوم و سنن و عادتهای محلی، قومی و ملی، با شاخصها و معیارهای تربیت دینی، و تأکید بر قالبها یا روشهای سنتی محض به عنوان قالبها و روشهای دینی و القای آنچه ارتباطی به دین ندارد، به نام دین.
عدول و فاصله گرفتن از شاخصهای تربیت دینی و تسلیم و ساده اندیشی در مواجهه با القائات و آموزههای مدرنیتی و غربی و عدم استواری و ثبات قدم در تحقق ارزشها و شاخصهای تربیت دینی به خاطر مصون ماندن از برچسب تعصب یا سنتی بودن و...که غالبا از عدم درک عمیق و صحیح شاخصهای تربیت دینی ناشی میشود.
انتظار کسب نتایج سریع و فوری از تلاشها و اقدامات تربیتی، عدم توجه به ویژگیها، خصوصیات طبیعی در دورههای سنی نوجوانی و جوانی و به کارگیری شیوهها و روشهای منتهی به آثار سریع ولی زودگذر که ناشی از عدم درک عمیق از هدفها و شاخصهای تربیت دینی است.
جایگزینی «آموزشها و تبلیغات تربیتی»به جای «تربیت»، و به کار گرفتن روش سهل و بی دردسر سخنرانی و توصیه و موعظههای غیر متکی به عمل و رفتار صحیح تربیتی، و غفلت از جنبه تکوینی و حقیقی تربیت و آثار عمیق و اجتناب ناپذیر رفتارها و برخوردهای مجموعه عوامل آموزشی و پرورشی در محیطهای علمی و تربیتی.
جزم گرایی اداری و تشکیلاتی و صدور نسخههای یکسان و مشابه برای محیطها و شرایط کاملا متفاوت و نیز سلب اختیار و عدم اعتماد به عوامل مباشر در امر تربیت دنی و انتظار حل مشکلات از این طریق که خود ناشی از عدم درک عمیق از شاخصها و راهکارهای تربیت دینی است.
بنابراین تصحیح و اصلاح نگرش دستاندرکاران و تعمیق و اشاعه مبانی نظری متقن و صحیح تربیت اسلامی بین آنان، اولین گام لازم و ضروری برای راه بردن به سوی تربیت دینی مطلوب است. البته اقدامات و گامهای اساسی و دشوار دیگری از قبیل:تدوین سیاستها و الگوهای مناسب مدیریتی و آموزشی و تربیتی، تربیت نیروی انسانی کارامد و معتقد به مبانی متقن و صحیح و...کارهای بعدی و دراز مدتی است که تنها با عزمی راسخ و ملی، باوری عمیق و الهی و همتی عالی و استوار و در چارچوب برنامههای علمی و دقیق میتواند تحقق یابد.آنچه این مقاله بر آن است که بدان بپردازد، عناصر و شاخصهای اساسی تربیت اسلامی هستند.
ابتدا به این موضوع میپردازیم که آیا اساسا استخراج و دستیابی به چنین عناصر و شاخصهایی امکانپذیر است؟اگر امکانپذیر است، چگونه و از چه منابعی؟و در صورت استخراج و استنباط چنین شاخصهایی، آیا این شاخصها برای تربیت انسان امروز با شرایط اجتماعی و تاریخی خاص خود و پس از گذران دورهها و تحولات فرهنگی و علمی بنیادی و شگرف، کارامدی دارند یا نه؟
سپس بر مبنای پاسخهای دریافتی، به بیان شاخصهای تربیت اسلامی میپردازیم تا بتوانیم در آسیب شناسی تربیت دینی، فراتر از برداشتهای سطحی و محدود و با درک صحیح و مستند از مختصات کلی تربیت دینی، مباحث دیگر را دنبال کنیم.تا هنگامی که به این مختصات و شاخصها دست نیابیم و تعریفی اجمالی از معیارهای تربیت اسلامی نداشته باشیم، قطعا سایر مباحث درباره آسیب شناسی تربیت دینی، منقّح و شفاف نخواهد بود، چرا که یکی از مهمترین آسیبها و کاستیها در مبانی نظری تربیت دینی، همین موضوع است.
گرچه این موضوع، محور اساسی مقاله حاضر نیست، ولی به عنوان مقدمهای ضروری نمیتوان از طرح آن صرف نظر کرد.علت اصلی طرح این موضوع، چالشهای فلسفی و کلامی است که در دوران جدید-حیات علمی و فرهنگی غرب، مدرنیته-درباره مبانی معرفت شناختی دین مطرح شده است.این چالشها، گاه به طور ناخوداگاه، ریشههای یقینی معرفت و باور دینی برخی نخبگان فکری جامعه ما را سست ساخته و حتی به دیدگاهها و نگرشهای برخی نخبگان سیاسی نیز راه یافته است. البته در این فرایند، عوامل و زمینههای گوناگون فکری، اجتماعی، روانی و سیاسی دخالت داشته و دارد، ولی به نظر میرسد مهمتر از همه، ضعف بنیادهای تفکر عقلانی و فلسفی در جامعه ما-به معنی حقیقی و درست آن-است که بستر چنین روندی را فراهم میسازد.به هر حال، پرسش درباره قلمرو دخالت اجتناب ناپذیر و جانشین ناپذیر دین در زندگی بشر، چالش اساسی نگاه غرب نسبت به دین بوده که امروزه در محافل فکری جامعه ما نیز مطرح است.
خوشبختانه، مقالات و آثار محققانه و علمی مفیدی در سالهای اخیر منتشر شدهاند که مطالب تفصیلی درباره این پرسش را در آنها باید جست 1 *.اما آنچه درباره عرصه دخالت دین در زندگی بشر، با استناد به ادله عقلی و نقلی انکار ناپذیر است، رسالت و نقش تربیتی«دین» است.دین حق، راستین-که امروز جز«اسلام»مصداقی برای آن نمیشناسیم.برای تربیت انسان و پرورش«خلیفة اللّه»، به بشریت ارائه شده است و آیات و روایات و دلایل کلامی و فلسفی ارائه شده برای نیاز انسان به دین و نیاز انسان به«امام»و حجت خدا و اسوه عملی و عینی، تردیدی باقی نمیگذارند که اساسیترین هدف انبیای الهی، تحقق تربیت انسان در چارچوب شاخصهای الهی بوده است.
اگر بتوان تردیدهایی را درباره حدود دخالت دین در عرصههای اقتصادی و سیاسی، و سطح معقول و منطقی انتظار از آموزههای وحیانی در تعیین تکلیف و ترسیم راهکارهای سامان دهی این امور، روا داشت، ولی هیچ تردیدی در این حقیقت وجود ندارد که محور اصلی و هدف نهایی همه آموزهها و معارف دینی، تربیت«انسان کامل»با ویژگیها و مشخصاتی است که در منابع اصلی و اصیل دینی به صراحت بدان پرداخته شده است.
از منظر قرآن کریم، انسان موجودی است ارزشمند و کرامت یافته 2 ، که«خلق»او در بهترین و زیباترین اندازهگیریها و قالبها، تحقق یافته است 3 .ولی با برخورداری از توانمندیهای شگرف و ظرفیت بیکرانهای که در وجود او نهاده شده و با استفاده از هدایت الهی و تأسی به حاملان وحی، سیر تکاملی خود را، خود باید رقم بزند و با تخلّق به اخلاق الهی، «خلق» خود را بسازد تا غایت خلقت او که رسیدن به اوج خلیفة اللهی و خداگونگی است، تحقق یابد.
بنابراین، کارکرد تربیتی دین، ساحتی است که نمیتوان آن را انکار کرد و اگر در اسلام، احکام و دستورات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هم وجود دارد، همه مقدمه و ناظر بر«تربیت انسان»است و نه ساحتها و رویکردهایی هم عرض و در ردیف آن 4 ، و لذا استخراج و استنباط شاخصهای تربیت دینی، امری است کاملا ممکن، و بدون توجه به این شاخصها، سخن از تربیت دینی و نقد و ارزیابی نظام تربیتی موجود در جامعه ما، تلاشی است بدون معیاد و بی نتیجه.
اما منابع استنباط و استخراج این شاخصها چیست؟سه منبع اساسی برای استنباط این شاخصها در اختیار ما است که عبارتند از:عقل، کتاب و سنت.البته اعتبار و ارزش کتاب آسمانی و سنت و سیره معصومین(علیهم السلام)از طریق عقل ثابت میشود؛همان طور که حجیّت و اعتبار عقل هم کاملا مورد تأیید و تأکید کتاب و سنت قرار گرفته است.تأکید بر این حقیقت لازم است که نقش اصلی سیره و مسلک معصومین(علیهم صلوات اللّه) اجمعین)نه تنها ارائه شاخصهای نظری، بلکه اثبات امکان تحقق عینی و تبلور خارجی این شاخصها است.شاخصهای برگرفته از این سه منبع، شاخصهای تربیت اسلامی هستند.بر خلاف آنچه در فرهنگ مسیحیت منسوخ درباره تفکیک احکام عقل و وحی به چشم میخورد و به حق، مورد نقّادی و استنکاف متفکران و فرهیختگان مغرب زمین قرار گرفته است، در فرهنگ اسلام، عقل و وحی، همدوش و مؤید یکدیگر بوده و دو رکن هدایت الهی را در مورد انسان بر عهده گرفتهاند 5 و بنا به قاعده ملازمه و به استناد ادلّه عقلی، نقلی، احکام نقل و وحی نه تنها تعارضی با هم ندارند، بلکه کاملا همدیگر را تأیید میکنند 6 .
استنباط این شاخصها از منابع مذکور، امر پنهان و راز آلود و دور از دسترسی نیست.هر کس میتواند با فرا گرفتن روش استنباط و مقدمات آن و البته بدون تحمیل دیدگاههای خود بر این منابع، این شاخصها را دریابد و این تلاش، خود مصداقی از «تفقّه در دین»است که برای هر شخص مسلمانی، در حد وسع و توان او، واجب و ضروری است 7 . البته برای کسانی که در مقام سیاستگذاری و برنامه ریزی و مدیریت تربیت جامعه قرار دارند، این تلاش، اهمیت و ضرورتی مضاعف مییابد و بلکه میتوان آن را از شرایط کارشناسی امر تربیت در جامعه اسلامی دانست.
نتیجه این که دستیابی به شاخصهای تربیت اسلامی، امری است کاملا ممکن که از منابع سه گانه عقل، کتاب و سنت و با به کارگیری شیوه علمی استنباط و اجتهاد، میتوان آن را استخراج کرد.همین جا یادآوری و تأکید بر این نکته لازم است که این شاخصها، از سویی با فطرت انسان-یعنی مجموعه توانمندیها و تمایلات و گرایشهای انسانی انسان که لازمه انسانیت انسان است-پیوند خورده و از سویی دیگر، با قواعد و سنن حقیقی و اصیل هستی مرتبط است 8 . هر چند این شاخصها، شاخصهایی مطلق از قیود زمان و مکانند که در هر شرایطی قابل تحقق هستند، ولی عینیت خارجی آن، امری است نسبی که همواره قابلیت رشد و تعمیق خواهد داشت.البته هر چه ابزارها و تجربههای علمی بشر درباره راهکارهای تحقق این شاخصها بیشتر به کار گرفته شود، تعمیم و تحقق آنها عملیتر خواهد شد.
شاخص اصلی و کلان تربیت اسلامی، شامل عرصههای فردی، خانوادگی و اجتماعی است و ابعاد و لایههای متفاوت وجودی انسان را در بر میگیرد.همان گونه که هر فرد انسان دارای هویت و حقیقت واحدی است که جلوهای از توحید حاکم بر نظام هستی است، تربیت او هم«فرایند واحدی» است که گرچه عناصر، نمادها و اجزای پراکنده و متکثری دارد، ولی این تکثر، هرگز نمیتواند وحدت جریان تربیت و حاکم بودن روح واحد بر این اجزا را مخدوش سازد.
عرصه تربیت انسان، نمادی از عینیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است که از دیدگاه کلام، فلسفه و عرفان اسلامی، حقیقتی است متقن، شگرف و حاکم بر همه عرصههای نظام هستی.بنابراین، قبل از بیان عناصر و اجزای تربیت اسلامی، باید نگاهی به شاخص کلان و اصلی تربیت اسلامی داشته باشیم.این شاخص کلان و اصلی را در رسیدن انسان به«خداگونگی» میتوان تعبیر کرد؛تعبیری که از کتاب و سنت گرفته شده است و اگر نصّ منابع وحیانی چنین تعبیری را بیان نکرده بود، هرگز چنین جسارت بلند پروانهای را به خود اجازه نمیدادیم.
به تعبیر خلیفه خدا، خداگونه شدن و عبد خدا بودن، سه بیان متفاوت از حقیقت واحدی است که در قرآن و سنت از آن یاد شده است
سه تعبیر«خلیفه و جانشین خدا شدن» 9 ، «خداگونه شدن» 10 و«عبد خدا بودن» 11 ، سه بیان متفاوت از حقیقت واحدی است که در قرآن و سنت از آن یاد شده است. حقیقت و کنه جوهره عبودیت، ربوبیت و«خدایی کردن»است که خلافت و جانشینی نیز همین معنی را میرساند.حدیث قدسی«عبدی اطعنی حتی تکون مثلی»، صریحا این قله رفیع را نشان داده و بیان و عمل خاندان عصمت و پیروان و شاگردان آنان از اولیا و اهل معرفت، واقعیت و درستی این شاخص کلان را به اثبات رسانده و تجربههای عینی را در اختیار ما نهاده است، صراط مستقیم تربیت اسلامی، همان راهی است که انبیا، صدیقین، شهدا و صالحان پیمودند 12 .
رسیدن به مرحلهای که«انسان محبوب و مرضی خداوند متعال شود» 13 بیان دیگری است از شاخص کلان تربیت اسلامی.این مرحله، وجود انسان را به آرامش و اطمینان حقیقی و واقعی میرساند و اوج کمال نفس را محقّق میسازد و برای دستیابی به این قله، تخلّق به اخلاق حضرت حق-جل و علا-ضروری است 14 .
بنابراین، عناصر تربیت اسلامی و شاخصهای متکثری که در ادامه بیان میشود، اموری جدا و گسیخته از هم نیستند که با یکدیگر متعارض و متنافی باشند و تجمّع و تحقق یکپارچه آنها، ممتنع تلقی گردد. بله، نظام رسمی تربیتی که به معنی گسترده، جامع و عمیق امروزی آن، پیگیری و تحقق این شاخصها را وجهه همت خود قرار داده باشد، هنوز به طور کامل تجربه نشده است، ولی این عدم تجربه عینی هرگز به معنی غیر ممکن بودن آن نیست.
اکنون بدون تطویل و زیاده نویسی، تنها با استناد به آیات نورانی و هدایتگر قرآن کریم، شاخصهای اساسی تربیت اسلامی را فهرست گونه بر میشماریم تا با توجه بدانها، شالوده ریزی نظام تربیت اسلامی در آموزش و پرورش میسر شود.
شایان ذکر است که این شاخصها، با مروری نسبتا کامل در کتاب وحی الهی و پژوهش در مجموع آیات هدایت بخش و نورانی قرآن کریم، استنباط و استخراج شدهاند و بنابراین میتوانند، شمایی جامع و مستند از شاخصهای تربیت دینی را در اختیار ما قرار دهند.
گر خلقت جن و انس برای عبادت بوده است، حقیقت این عبادت، بدون معرفت تحقق نخواهد یافت.پیامبر اسلام(ص)از سوی خدا مأمور میشود، صریحا اعلام کند که حرکت او و پیروانش بر مبنای بصیرت و روشن بینی است.اساسا از دیدگاه قرآن، راه رشد و کمال از مسیر انحطاط و گمراهی باز شناخته شده است و لذا، اساس حرکت انسان به سوی کمال و رشد، نمیتواند بر جهل و نادانی استوار باشد 17 .
عبادت نه به معنی محدود و مشهور آن که به معنی قرآنی، از اصلیترین شاخصهای تربیت اسلامی است؛آن چنان که آیات 63 تا پایان سوره فرقان، «عباد الرحمن» را توصیف میکند، بسی شاخصها و معیارهای تربیت اسلامی، در همین عنصر ممتاز و برجسته نهفته است.این معنی عمیق و گسترده از عبادت که در عمق خود، انسان را به ربوبیت سوق میدهد، متکی بر عناصر بینشی و اعتقادی و ارزشهای فردی و اجتماعی است. تواضع، انفاق، شب زندهداری و مناجات با خدا، وفق و مدارا، برخورد کریمانه با افراد نادان، عفت و پاکدامنی، رعایت حق حیات انسانها، توجه به هدفهای تربیتی در خانواده و این قبیل ارزشها، خصوصیات و صفات عابدان است. کسانی که«تعبد»را در برابر«تعقل» میپندارند، در حقیقت معنای تحریف شده عبادت را پذیرفتهاند و گرنه، روح تعبد راستین، جز بر مبنای تعقل و معرفت حقیقی، نمیتواند تحقق یابد؛که:«انما یخشی اللّه من عباده العلماء 18 .»
*زیر نویسها در قسمت نهایی که در شماره بعدی مجله چاپ خواهد شد، ارائه میشود.